آرام تر سکوت کن

ساخت وبلاگ

دلم میخواد این روزها هرکس حالم رو میپرسه مثل حسین دهلوی جوابش رو بدم که میگه:
"حال مرا هر کس که می‌پرسد بگو خوب است!
اشکش روان،
اندوه جاری،
زخم‌ها کاری‌ست..."

یک عمر روان بهم ریخته ی من

چجوری میخاد درست بشه؟

نمیشه

مث یه درد که هرروز رو قلبم سنگینی میکنه با خودم میکشمش ...

#حسرت

آرام تر سکوت کن...
ما را در سایت آرام تر سکوت کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i0919076e بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 15:50

الان پنج سال دیگه هم گذشتهتو ارشد گرفتیسئوکار خوبی شدیبذار کمی جلو تر هم بریمهفت سال گذشتهماشینت رو از کمپانی تحویل گرفتیبا همکارات تو بالکن یه کافه پایین هتل اسپیناس نشستیداری قهوت رو میل میکنی ...به فردا فکر میکنی که صبح با ورزش شروع میشه ..روز پر کاری داری ...عصرش با یه مرد جوان خوشتیپ تو یکی از رستوران های تهران قرار داریو فرداش قرار از طرف شرکت یک سفر ده روزه کاری به حنوب اروپا بری ...خب ؟ کافیه به نظرت؟ یا هنوز به سقفش نرسیدی؟!احتمال داره به همه اینها برسیشاید هم آخر این ماه تو یک تصادف لعنتی برای همیشه از دنیا برییه چیزی تو این برنامه ای کشیدی کمه ...همیشه کم بوده ...هیچ اثری از شجاعت نیست ...هیچ نشونی از خطر کردن نیست ...هیچ جا ماجراجویی نداره ...مثل یک پاورقی مجله ... آسونه ...: )3 اسفند 97 این کامنتو برام گذاشت ادرس بلاگشم نذاشته منم یادم نیست دقیقا که کی بوداز اون موقع خیلی گذشته تقریبا و من همون ادممهیچی عوض نشدهنه با کسی دیت رفتمتعداد دفعاتی هم که با دوستام بیرون بودمم میتونم حتی بشمرم که بعیده به تعداد انگشتام برسهنمیدونم شاید ترسیدم شاید خیلی ترسیدم شاید خودمو گذاشتم تو قفسیه چند وقتیه هرروزم دارم به این کامنت فک میکنمکجارو دارم اشتباه میکنمکجارو تا الان اشتباه رفتماینکه اضظراب اجتماعی دارم ؟این که نمیخووام باعث اذیت کردن کسی بشم؟اینکه نمیخوام ادم اشتباهی تو زندگیم باشه و باشم ؟اینکه تبدیل شدم به یه ادم که توی کار خودشو غرق کرده؟یا با کتاباش سرگرمه ؟کافی نیست به هرحالحقیقتا خودمم خسته م دیگه از این اوضاعتا الان یه ارشد گرفتمبه جا سئوکار هم کارمند کارگزاری شدمتو کف ماشین خریدن هم دارم دوش میگیرم....هیچ اثری از شجاعت نیستمث یه پاورقی آسونه :((((( (Why آرام تر سکوت کن...
ما را در سایت آرام تر سکوت کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i0919076e بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 15:50

تولدمه

نه پستی گذاشتم

نه استوریی

به جز یکی دو نفر کسی یادش نبود

حس غریبیه

حتی وقتی جلو شیرینی فروشی مامانم پیادع شد

بازم یادم نبود تولدمه

هی ...

آرام تر سکوت کن...
ما را در سایت آرام تر سکوت کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i0919076e بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 5:41